یک ذهن مُشَبَّک

بیدار شدم، به خواب دیدم خود را

یک ذهن مُشَبَّک

بیدار شدم، به خواب دیدم خود را

اعوذُ بکَ مِن نفسی...

پنجشنبه/ ۲۵ تیر ۱۳۹۴

فکر می کنم امام خمینی بودند که جایی فرموده اند اگر این ادعیه را ائمه نخوانده بودند، ما کجا می توانستیم چنین در برابر خدا بایستیم و چنین حوائجی بخواهیم؟(نقل به مضمون) 

 

ماه رمضان، این فرصت را می دهد تا مای ناچیز هم گستاخانه از خدا آن چیزی را بخواهیم که امام سجاد در ابوحمزه خواسته اند...آن چیزهایی را بخواهیم که هیچ بنده ای نمی تواند از هیچ مولایی بخواهد.. مثلا بگویم : «خدایا آنچنان که به صالحان کمک میکنی، مرا هم یاری نما».. یا «آنچه به بهترین بندگانت عطا می کنی بر من هم عطا بفرما» ...

 

و حالا این ماه تمام شد... با همه شب بیداری هایی که به بطالت گذشت و اگر دعایی خواندیم از شدت بیچارگی و سیل خواسته هایمان بود.و من غصه می خورم که باز هم حظّی نبردم. غصه می خورم که نمی دانم تا سال بعد زنده می مانم که باز هم گستاخانه در برابرش بایستم و روزه ی ناقصم را به رخش بکشم یا نه... 

 

و اعوذ بک من نفسٍ لا تَقنَع و قلبٍ لا یَخشَع... 

 

خدایا ما آدم ها از همه چیز می ترسیم. از خودمان بیشتر از همه چیز. از تو هم می ترسیم. از روزی که بخواهی با عدالتت با ما برخورد کنی.. از روزی که عبوسا قمطریرا باشی... اگر زنده مانده ایم و هر لحظه از شدت ترس، نعره زنان جان نمی دهیم، فقط بخاطر اینست که اول تو را با الرحمن الرحیم  شناخته ایم...می دانیم آنقدر مهربانی که برای ما عاصی ها هم جایی می گذاری..بخاطر همین هم همیشه به خودت پناه می بریم..حتی از خودمان .و لا تُخَیِّب نفسی منکَ...

 

  • ۹۴/۰۴/۲۵
  • ساجده ابراهیمی

ایمان