یک ذهن مُشَبَّک

بیدار شدم، به خواب دیدم خود را

یک ذهن مُشَبَّک

بیدار شدم، به خواب دیدم خود را

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گشت ارشاد» ثبت شده است

عذرخواهی می کنم، پس هستم

جمعه/ ۳۱ فروردين ۱۳۹۷

هرچندماه یکبار حجاب اجباری و تبعاتش بحث داغ روز میشود. به اینکه چقدر اولویت هست یا نه، چقدر سرگرمی است یا نه و اصلا اینکه چقدر حجاب اجباری خوب است یا نه، کاری ندارم. آنچه برایم مورد توجه قرار گرفته واکنش مذهبی-چادریها در برابر این دعواست. اساسا اینکه این زنان چه از نوع چادریاش و چه از نوع بیحجابش چقدر در این بحث اهمیت دارند مورد سوال است. ظاهرا دعوا بر سر چیزی است که به زنان مربوط میشود. اما بعید میدانم در واقعیت امر زنان سوژه این موضوع باشند. واکنش زنان چادری اطرافم در قبال برخوردهای منفی گشت ارشاد/ نیروی انتظامی در دو دسته قابل تقسیم است. آنها که همنوا با گشت ارشاد معتقدند برخوردها باید هرچه شدیدتر باشد و زنان غلط میکنند که در جمهوری شریف اسلامی بیحجاب تردد میکنند؛ و آنهایی که همصدا با معترضین دیگر برخوردها را محکوم میکنند و نیز در همین دسته آنها که خود را بهخاطر چادری بودن مظلوم و مورد اتهام میدانند. بهخاطر چادری که سر میکنند و شاید به آن هم معتقدند، از کسانی که آزار دیدهاند عذرخواهی هم میکنند. این موضع ضعف از کجا ناشی میشود؟ از همان سیاست حجاب اجباری و تودهنی زدن به مخالفان توسط سیاستگذاران حوزه حجاب در جمهوری اسلامی.

جمهوری اسلامی چادری-مذهبیها را در موضع ضعف قرار داده است. یک چادری و یک مذهبی حتی نمیتواند خواستههای اخلاقی خود را از همشهریهایش مطالبه کند. مثال میزنم. چندماه قبل همراه خانواده به ارتفاعات شرق تهران رفتهبودیم. یک ساعت بعد با حضور دو ماشین دیگر در همانجا صحنهای را مشاهده کردیم که به گمانم بزرگترین چالش خانوادهی مذهبی من بود: یک گروه مدلینگ بودند. دو دختر و پنج پسر. وضعیت را در همین خلاصه کنم که دخترها دکلته پوشیده بودند و دقیقا جلوی چشم ما که یک خانواده بودیم با ژستهای مختلف جلوی دوربین حاضر میشدند. تکلیفمان را نمیدانستیم. آنچه که میدانستم این بود که ما حق داریم در محیطی عاری از این صحنهها یک تفریح خانوادگی داشتهباشیم. فراهم کردن محیطی امن برای خانواده از حداقل توقعات ما از جمهوری اسلامی است. ما «حق» داشتیم آن صحنهها را نبینیم. این یک حق شهروندی بود: «لطفا به حریم ما احترام بگذارید.» اما حرف ما خریداری نداشت. اولین اعتراض ما به پای حکومتی بودنمان نوشته میشد و احتمالا درگیری فیزیکی به دنبال داشت. مساله اول ما -شاید خودم- حجاب نبود. حق بهره بردن از طبیعتی بود که از ما سلب شد. توقع ندارید که یک خانواده مذهبی در همان محیط بمانند و لذت هم ببرند؟ این شد که در نهایت خشم و حرص آنجا را ترک کردیم. حرص من بر سر این بود که جمهوری اسلامی به شهروندان نامعتقد به حجابش ترس و به معتقدانش ضعف عطا کردهاست. ما در موضع ضعف بودیم و این را فقط از چشم ج.ا، سیاستگذاریهای غلطش و آمیختن همهچیز حتی شرعیات و اخلاقیات به سیاست (سیاسیبازی) میدیدم.

امروز توی تلگرام و اینستاگرام میبینم که زنهای چادری از آنها که مورد برخورد گشت ارشاد بودهاند عذرخواهی میکنند. تنها به یک دلیل: چادری بودنشان. هرچه فکر میکنم با این عذرخواهی و بدهکاری که دارد بخشی از هویت مذهبیها میشود، مخالفم. مخالفم که بابت رفتار اشتباه دیگران نه تنها پاسخگو، که بدهکار هم باشم. آن هم در جامعهای که درباره فردیت حرف میزنند، که از من میخواهند دیگری با بدحجابی و آلودگی تصویریاش بپذیرم و به او احترام بگذارم، اما بابت رفتار کسی که فقط پوششی مثل من دارد عذرخواه باشم. میگویند خود چادریها و محجبهها هم باید به سیاستهای جمهوری اسلامی دربارهی حجاب معترض باشند تا شاید اتفاقی بیفتد. اینجا را با آنها همنظرم. ما باید معترض باشیم به سیاستی که هویت ما را عذرخواه و همیشه بدهکار میکند. سیاستی که حریم من را مخدوش میکند. من نه تنها عذرخواه نیستم و نهتنها با آنها که به منِ چادری و حیثیتم فحشهای سنگینی هم دادهاند و کسی از قضا آن را نمیبیند، که متوقعم و طلبکار. من از سیاستگذاران جمهوری اسلامی و کسی که با پوشش چادر رفتار اشتباهی مرتکب میشود، توقع دارم که بابت اشتباهاتشان از من عذرخواهی کنند. این مطالبهگری را ولو مورد تمسخر قرار بگیرد و هیچ اعتنایی هم به آن نشود، به شرمساری و بدهکاری ترجیح میدهم.


  • ساجده ابراهیمی