مگر هاشمی هم میمیرد؟
از دیشب هنوز در شوک بدی به سر میبرم. هرچه بیشتر فکر میکنم، بیشتر سررشته فکر را از دست میدهم. هنوز نسبت واقع بینانه ام با ماجرا را حفظ کرده ام. هنوز هم "هاشمی" برای من همان آدمی است که سالها رفتارهایش زیر ذره بین انتقادمان بود. هنوز هم بخاطر اشرافیت گراییاش، دیکتاتوری بی سابقهاش، منافع ملت را فدای نفع خود و فرزندانش کردن، سیاست اقتصادی بیمارگونه ای که در پیش گرفت و بدنه سیاسیای که ساخت و تا هنوز هم قابل تغییر نیست و مهره هایش قابل جابجایی نیستند، دلخور و به او معترضم. هنوز هم خطبه نماز جمعه اش در سال ۸۸ را یادم هست. گریه ای که او کرد و بغض خشمی که از من ترکید و از او متنفر شدم. نفرتی که این سالها با دیدن تصویر او در من زنده میشد. انکار هم نمیکنم که روزهایی گمان میکردم اگر او بمیرد، خوشحال میشوم. اما این بغض عجیب و بسیار تلخی که از دیشب روی گلویم مانده و با گریه مختصر و مخفیانه ام بخاطر عجز و بیچارگی همهمان مقابل مرگ، خوب نشد، چیز دیگری میگوید. چیزی که ریشه در همه مسائلی دارد که این سالها عامدانه یا غافلانه انکار کرده ام. انکار کردهام که او بهرحال یک انقلابی بود و نقش او در پیروزی این انقلاب، از خیلی مدعیانش، بیشتر بود. مومن بود، اگرچه به سیاق خودش. زحمت کشید، اگرچه در لتیان هم ویلا داشت. فراموش کرده بودم همه این ها و حالا با خودم درگیر شده ام، سالهایی که او را نقد میکردیم و میکوبیدیم، بخاطر چه بود؟ واقعا از سر رضای خدا بود؟ یاد جمله شهید بهشتی افتادهام که :"ما شیفته خدمتیم نه تشنگان قدرت". و حالا در این زمانه ای که اینها جابجا شدهاند، زمانه ای که بازی قدرت آدمها را انقدر ذلیلانه به میدان کشیده، ما سیاهی لشگرها، چقدر از سر رضای خدا هو کشیده ایم؟
هی میپرسم: مگر هاشمی هم میمیرد؟ دارم تصور میکنم که حالمان مثل مردمان شوروی است وقتی آن حکومت عظیم فرو ریخت و حتما باورشان نمیشده که دیگر بخاطر هیچ کدام رفتارهای شخصیشان مواخذه نمیشوند. آنقدر هاشمی در اتفاقات ریز و درشت تاریخ معاصر ما هم حضور داشته، آنقدر خیلی چیزها با او گره خوردهاند که باورش هنوز سخت است که دیگر نیست. جعبه سیاه انقلاب دیگر نیست. بخشی از رنوز تاریخ را با خودش برده و ما هنوز مبهوت مانده ایم.
از خاطره هایی که داشته ایم: با فاطمه شورای تیتر گذاشته بودیم و به سیاق روزنامههای معروف تیتر پیشنهاد میدادیم. او به مدل کیهان و جوان تیتر میگفت و من از آرمان و شرق میگفتم. تیتر روزنامه آرمان بدون هاشمی رفسنجانی که اصلا نمیشد و معنا نداشت!
- ۹۵/۱۰/۲۰