پنجشنبه 19 تیر 1399
شب را نخوابیدم تا فیلم Match Point به کارگردانی وودی آلن را ببینم. پیشتر، آلن را با داستان کوتاه مرگ در میزند میشناختم. از علاقهاش به داستایفسکی و تاثیری که بر سینمایش داشته باخبر بودم. اما اینچنین بیمهابا، تهاجمی، تمیز و درخشان به چالش کشیدن ایدهی او دربارهی رنج، آن هم در صنعت تصویر، در باورم نمیگنجید. احتمالا دلیلش ضعف دانش من دربارهی سینما باشد و هم اینکه هنوز فیلم خوب، زیاد ندیدهام.
در باب شر، مسئلهی خیر برتر همواره مستمسکی در دست خداباوران برای پاسخ و در عین حال چماقی برای خداناباوران برای کوبیدن بر سر صفات مطلق خدا بوده است. ماجرا ساده است: دینداران مدعیاند که خبر برتری وجود دارد که بخاطر آن، خدا مجوز روا داشتن بعضی شرور سهمناک را دارد. در پس وقایع هولناکی چون کشتارهای دسته جمعی، رنج حیوانات و کودکان بیگناه، معلولیتها و برخی شرور که فایدهای _در ظاهر_ ندارند، خیری برتر و به تعبیر اسلامی ما، ثواب یا جکمتی وجود دارد که تبعا عقل محدود ما از درک آن عاجز است.
آلن ایدهی خیر برتر را به شر برتر تبدیل کرده تا شاید، به گمان من، پوچی استدلال دینداران را نشان دهد: گاهی بیگناها کشته میشن تا راه رو برای یک برنامه بزرگتر هموار کنن. و مراد او از برنامهی بزرگتر، قتل انسان دیگری است. آلن به همینجا محدود نمیشود؛ رنجهای پوچ و رنج گزاف را به خسارت جانبی _آنچه دینداران در تقریر خود از خیر برتر منظور کردهاند_ تعبیر میکند که تنها فایدهشان، تسهیل راه برای شرهای بزرگتر بوده است. آنچه در نهایت همهی حرفها و جدلهای تاریخی و الهیاتی دینداران و ملحدان بر سر موضوع رنج را به سخره میگیرد، پیش کشیدن شانس، تقدیر و رد قطعی هر پاسخ، تئودیسه و دفاع در برابر رنج است. شانس، همهی فرضهای ممکن برای رنج را حنثی میکند: اگر خوش شانس باشی مجازاتی دنبال تو نخواهد بود مگر وجدان اخلاقی خودت.
به گمانم اگر کسی داستایفسکی نخوانده باشد یا مسئله شر هرگز ذهن او را قلقلک نداده باشد، این فیلم را خسته کننده یا نهایتا تاسف آور خواهد یافت.
- ۹۹/۰۴/۲۰