یک ذهن مُشَبَّک

بیدار شدم، به خواب دیدم خود را

یک ذهن مُشَبَّک

بیدار شدم، به خواب دیدم خود را

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

از رنجی که میبریم

دوشنبه/ ۱۶ آذر ۱۳۹۴
  • ۱۶ آذر ۹۴ ، ۰۹:۴۲
  • ساجده ابراهیمی

ما توریست های شاد

چهارشنبه/ ۴ آذر ۱۳۹۴

ما ایرانیها توریست های خوبی هستیم. کلا عادت داریم که نگاهمان به همه چیز توریست وار باشد و هبچ وقت از آن حد بالاتر نرود. خودمان را به دردسرش نمی اندازیم که کمی بیشتر کاوش کنیم. مثلا وقتی به شهری یا کشوری دیگر میرویم، همان چیزی که به ما نشان میدهند را میبینیم. همان پوسته شهر را. همان موزه ها و خیابان هایی که سیاست های فرهنگی ان کشور اقتضا میکند. خودمان راه نمی افتیم و چرخی در شهر و کوچه پس کوچه هایش بزنیم تا چهره بدون روتوش شهر را ببینیم. در تمام زمینه های موجود همینیم. توریست فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خوبی هستیم. از همه چیز یک نگاه سطحی و اجمالی به دست می آوریم و بعد آن را ملاک شناخت و سنجش بقیه چیزها قرار میدهیم. نگاهمان به سینما و تئاتر همین است. هبچ وقت اثر فاخری را خوب واکاوی نمیکنیم تا بتوانیم غیرفاخر را تشخیص دهیم. هیچ نمایشنامه ای نمیخوانیم و هیچ وقت به داستان فیلم عمیقا فکر نمیکنیم. برای تفنن به سینما می رویم و اگر پول جیبمان قلمبه شد و بالا زد سری به تئاتر میزنیم تا پز روشنفکریمان هم تکمیل شود. هیچ وقت رمان های کلاسیک را نقد نمیکنیم، فقط میخوانیم که بگوییم خوانده ایم و در محافلی که میرویم بدانیم چه میگویند و الکی سر تکان ندهیم. حتی نمیگوییم اوکی، این رمان خوبی است، اما در اینجایش زیادی افراط کرده، یا اصلا همین کتابهای وطنی را، هیچ وقت نمیگوییم مثلا دولت آبادی، معروفی و الخ زیادی سیاه نمایی کرده اند یا فلانجا با فرهنگ ما مانوس نیست چون ترس داریم که توریست خوبی نباشیم. البته این خاصیت شهرنشینی است که ادمها توی همه چیز زیادی محافظه کار باشند. خاصیت شهرنشینی همین است که جرات ابراز نظر شخصی را از ادمها میگیرد. چون مدرنیته امده تا که ما مثل هم باشیم و اگر جایی از خط خارج شدیم، الگوی یکسان بودن را نقض کرده ایم و ناممان «ردکرده» میشود.
کلا عادت کرده ایم دست بیندازیم توی کیسه و یک چیزی بیرون بکشیم و بعد همان را بهترین بدانیم. حاضریم برای اثبات آنکه همان بهترین است جانمان را هم فدا کنیم ، اما بیشتر توی کیسه سرک نکشیم تا بفهمیم شاید واقعا چیز بهتری هم هست. چون این دوست داشتن ماست که ملاک خوب و بد بودن است و نه واقعیت و ذات آن امر. از سیاست همینقدر میدانیم که پوتین را بخاطر اسمش مسخره کنیم. از فرهنگ همینقدر میدانیم که آدمهایی ک توی مترو هل میدهند را بیشعور بخوانیم، از تئاتر از موسیقی ، از فلسفه و از همه چیز در انداره کلمه اش میدانیم و نه مفهومش. همه ما اقیانوسهای کم عمق پهناوری هستیم که هیچ وقت چیزی برای صید شدن و صید کردن نداریم. 

 

لزوما نوشت:وقتی میگویم ما ایرانیها، معنایش این نیست که بقیه کشورها را دیده ام. اصلا آنها از ما بدترند. خوب است؟
ناتبرئه نوشت:من هم یک توریست هستم همه جا. چرا نباشم؟ آبمیوه ای میخورم و فیلمی میبینم ، کتابی میخوانم، موسیقی گوش میدهم و لذت میبرم. اصلا مگر اصالت تفنن نیست؟

 

  • ساجده ابراهیمی